پیشینه پژوهشی بهبود سازمان (رشته مدیریت)

تعداد بازدید
423 بازدید
۹,۰۰۰ تومان
لطفا به این مطلب امتیاز بدهید

با سحافایل در خدمت شما هستیم با «پیشینه پژوهشی بهبود سازمان (رشته مدیریت)» که بطور کامل و جامع به این مبحث پرداخته و نیاز شما را به هرگونه جستجوی بیشتری برطرف خواهد نمود.

فهرست محتوا

2-1- مقدمه. 11

2-2- تاريخچه بهبود سازمان. 12

2-3- فلسفه بهبود سازمان. 14

2-4- تعريف بهبود سازمان. 15

2-5-  مفهوم و هدف بهبود سازمان. 19

2-6- مفروضات و ارزشهاي بهبود سازمان. 24

2-7- شيوه‌ها و روندها 25

2-8- فرآيندها و استراتژيها 27

2-9- نرم‌افزار و سخت‌افزار بهبود سازمان. 28

2-10- نرم‌افزار بهبود سازمان. 29

2-10-1- فرهنگ سازماني.. 29

2-10-2- سخت‌افزار بهبود سازمان. 31

2-10-3- فنون جامع. 32

2-10-4- جلسه‌هاي رويارويي.. 32

2-10-5- فعاليتهاي مديريت استراتژيک… 33

2-11- بهبود سازمان با استفاده از شبکه. 35

2-12- تئوري اقتضائي لارنس و لورش… 37

2-13- مديريت سيستم(4) رنسيس ليکرت.. 37

2-14- بررسي – بازخورد. 38

2-15- روش مداخله RAT تکنيک تجزيه و تحليل نقش… 39

2-44- مروري بر تحقيقات انجام شده 95

 

مقدمه

بهبود و بازسازي سازمان بر اساس محيط متغير امروز  و زمينه­اي که علوم رفتاري و کاربردي به وجود آورد، مطرح گرديد. تغييرات سريع در محيط سازمان­ها که با دگرگوني محيط­هاي اجتماعي همراه بود و منجر به تغيير عمده­اي در شيوه­ي زندگي، نيازها و پايگاه ارزش­هاي افراد گرديد ايجاب مي­کرد که ساختارها و فرايندهاي سازماني انعطاف­پذير تا حدودي جايگزين الگوهاي سنتي گذشته شوند. سازمان­ها جزء سيستم­هايي از سيستم اجتماعي هستند که از تغيير و تحول محيط خويش تاثير مي­پذيرند. تنها راه موثر ايجاد تحول در سازمان تغيير فرهنگ و نحوه عملکرد مديران از طريق تحول در سيستم ارزش­ها، باورها و روابط پذيرفته شده­ي درون سازمان است، به همين دليل پيدايش بهبود سازمان ضرورت پيدا مي­کند(برومند، 1382، 5). لذا در بخش يکم اين فصل در ابتدا آغاز و تکوين جنبش بهبود سازمان، مباني نظري در خصوص بهبود سازمان و هم­چنين مفهوم، مفروضات، شيوه­ها، ويژگي­ها و هم­چنين نرم­افزار بهبود سازمان صحبت خواهد شد و در فصل دوم در ارتباط با مباني نظري و هر يک از مولفه­هاي سرمايه­ي اجتماعي در نهايت مروري بر تحقيقات داخلي و خارجي در خصوص بهبود سازمان و سرمايه­ي اجتماعي ارائه خواهد شد.

تاريخچه بهبود سازمان

ريچارد بکهارد[1] جهت تاکيد محيط­هاي پويا و متغير جامعه و به تبع آن سازمان­ها، محيط‌هاي متغير بازرگاني و تغيير نظام ارزش­ها را مثال آورده است. وي استقلال فردي، آزادي انتخاب کار و توزيع قدرت را به عنوان ارزش­هاي نوين جامعه که کم و بيش جهان­شمول بوده و تاثير بارزي بر استراتژي­هاي مديريت دارد قلمداد مي­کند. وي دهه­ي 1960 را دهه انفجار دانش، تکنولوژي، ارتباطات و اقتصاد ناميد و معتقد بود که مدير پيشرو، استراتژي­هاي مناسبي را براي تغيير شرايط به وجود مي­آورد و هم­چنين ساخت­هاي انعطاف­پذيري که بتواند با اين شرايط متغير همگام باشد ابداع مي­کند. وي جنبش بهبود سازمان را به عنوان شيوه­اي که گرايش سيستمي دارد و بر استراتژي­هاي تغيير برنامه­ريزي شده متکي است، مناسب­ترين روند براي مواجه شدن با چنين دگرگوني­هايي به شمار مي­آورد(بکهارد، 1969، 6). در حقيقت تاريخچه بهبود سازمان به اواسط دهه­ي 1950 هنگامي که اين واژه مورد استفاده و کاربرد سريع قرار گرفت باز مي­گردد. کوشش­هاي للاند برادفورد و نيلي گاردنر در سال 1945 که براي نخستين بار به فکر استفاده از آموزش­هاي ضمن خدمت براي تغيير کلي سازمان­ها افتادند سرآغازي بر اين فصل مي‌باشد(مک‌گيل، 1974، 98). براد فورد کوشيد تا مفهوم جديدي براي آموزش ارائه دهد و آن را به صورت يک برنامه يک­پارچه براي بهبود و رشد فرد و سازمان در آورد. بدين معني که آموزش ضمن خدمت بايد نارسائي­هاي روابط کارکنان را آشکار نموده، روش­هاي ندرست و سياست­هاي مبهم نشان داده و با ارائه راه حل­هاي مناسب نقائص موجود در سازمان مرتفع سازد. به اين منظور فعاليت­هاي آموزشي در سازمان­ها به صورتي مستمر و توام با بازنگري و ارزيابي انجام مي­شود (برومند، 1382، 9).

مفهوم نوين براد فورد آموزش را فرآيندي تشخيصي-درماني براي مواجه فرد و سازمان در نظر گرفت. بدين معني که آموزش ضمن خدمت بايد در تشخيص و درمان نارسائي­هاي سازمان و بهبود کارائي افراد و تحول کلي سازمان موثر باشد. زيرا آموزش به صورت واکنشي –موضعي چندان موثر نمي­باشد. اين تغيير و تحول در جهت فکري، با پيشرفت­هايي که در زمينه­ي فنون آموزشي حاصل شده بود تقويت گرديد(مک­گيل، 1974، 2). در همين ايام گاردنر که کارشناس آموزش در کمسيون مديريت منابع انساني ايالت کاليفرنيا بود فکر آموزش براي تغيير را مطرح کرد. منظور او از اين کار اين بود که آموزش ضمن خدمت بايد نتايج عملي براي بهبود کارآيي سازمان داشته باشد و منشاء تحول مثبت گردد. وي براي رسيدن به اين هدف، آموزش ضمن خدمت بايد جزء لاينفک فرآيندهاي سازمان باشد نه يک فعاليت مقطعي و اتفاقي(آذرهوش، 1364، 13).

در دهه­ي 1950 کوشش­هاي گوناگوني براي تغييرات سازماني به عمل آمد و واحدهايي براي فعاليت­هاي بهبود سازمان در موسسه­هاي خصوصي آمريکا تاسيس شد. برنامه­اي که به وسيله شرکت اسو[2] تهيه و در آن موسسه اجرا گرديد به خاطر قابل­بندي ذهني و شکل برنامه که حاوي عوامل اصلي بهبود در سازمان بود جنبه شالوده­اي داشت. اين برنامه که در سال­هاي 1957 تا 1958 و با همکاري شپرد[3]، بليک[4] و بوکانان[5] اجرا گرديد نوآوري­هاي تازه­اي در زمينه فنون بهبود سازمان ارائه نمود(فرنچ و بل، 1973، 24). برنامه اسو و همراه آن تئوري و روش­هاي عملي بهبود سازمان با کوشش­هاي بنياد پژوهش­هاي رفتار انساني در معرض و ديد و قضاوت دانشمندان و مديران حرفه­اي قرار گرفت. در سال 1959 دو سمينار درباره تغيير نظام­هاي سازماني، اين بنياد برگزار نمود که هدف آن بررسي و بازنگري دانش موجود در اين زمينه و توجه به نياز مربوط به توسعه و پژوهش در زمينه تغييرات برنامه­ريزي بود. اين برنامه نقطه اوج اولين مرحله از تکوين بهبود سازمان و آماده نمودن افکار عمومي براي ورود به مرحله دوم بود(برومند، 1382، 10).

فلسفه بهبود سازمان

با پيشرفت تکنولوژي و پيچيده شدن فعاليت­هاي سازماني به جرات مي­توان گفت که دوران کار فردي به سرآمده و امرو مديريت مانند قبل، مديريت بر افراد نيست بلکه مديريت بر گروه­هاي کار است(الواني، 1371، 189). در مورد مديريت گروهي[6] مهم­ترين مساله­اي که مطرح مي­شود مشورت مي­باشد. با استفاده از گروه­هاي کار و گروه­هاي مديريت، مفهوم علمي و جامع‌تري براي سازمان­هاي هولوگرافيک[7]، که در اين­گونه سازمان­ها جزء خواص و کل را دارد(مانند دانه­اي که خواص کل گياه را در خود نهفته دارد). مديرت امروز اهميت بسيار به پژوهش و توسعه[8] مي­دهد، زيرا محيط در حال تغيير است و سازمان­ها هم بايد آمادگي استفاده مطلوب از وضعيت را به وجود بياورد. فلسفه وجودي بهبود سازمان، ايجاد تغيير با ميل و رغبت بدون اعمال زور در جهت بهبود و بازسازي سازمان است. به تجربه ديده شده هر گاه افراد به زور وادار به کاري شوند که با عقايدشان ناسازگاري دارد، با نتايجي برعکس موقعي که خلاف اين شرايط است مواجه مي­شويم. فلسفه زير بنايي بهبود سازمان، سلامت بخشيدن به سازمان­هاي بيمار و سالم­تر کردن سازمان­هاي سالم است. ادگاردشاين معتقد است: بهبود سازمان فلسفه چگونگي انجام دادن کارهاست نه يک فن­شناسي از آن­چه ديگران انجام مي­دهند. به عنوان نمونه بررسي-بازخورد، را فن به شمار نمي­آورد، زيرا عده­اي آن­را شيوه­اي ويرانگر، عده­اي بي­طرف و بعضي بسيار صحيح انجام مي­دهند. مهم اين است که فردي که آن را به کار مي­گيرد به شيوه درست آن را به کار ببرد. همين مطلب در خصوصگروه-سازي يا هر فن ديگر بهبود سازمان صادق است. مثلا مشاوره-فرآيند فن نيست، بلکه فلسفه چگونه سودمند بودن براي ديگران است(طوسي، 1368، 50-51).

تعريف بهبود سازمان

بهبود سازمان يک قلمرو در علم مديريت است. با وجود تعاريف متعدد، هنوز يک تعريف توافق شده­ي مطلق براي بهبود سازمان وجود ندارد ولي يکي از ديدگاه­هاي کاربردي معتقد است که برنامه­هاي بهبود سازمان ما را از طريق فرهنگ رشد يافته تصميم­گيري به عملکرد رشد يافته سازماني رهنمون مي­کند. کارورزان بهبود سازماني ممکن است تصميم­گيران را در يک زمينه فردي راهنمايي کنند، روابط کاري مين اعضاي يک گروه کار يا تيم را بهبود بخشند(که اغلب شامل گروه مديريت عالي مي­شود)، روابط بين گروه­هاي در حال تعامل و وابسته به هم بهبود بخشند، اطلاعات نگرشي سراسر سازمان را جمع­آوري کرده اين اطلاعات را به افراد و گروه­هاي انتخاب شده بازخورد دهند تا آن­ها اين اطلاعات را به عنوان اساس برنامه­ريزي به کار گرفته و در رشد مورد نياز به کار ببرند(کلين، 1986، 350). غالب تعاريفي که از بهبود سازمان شده اشاره به جنبه­ي عملي آن دارد. برخي از تعاريف و مفاهيم بهبود سازمان در زير آورده شده است:

بهبود سازمان کوششي است: 1. برنامه­ريزي شده؛ 2. در سراسر سازمان؛ 3. تحت نظارت مديريت عالي سازمان؛ 4. جهت افزايش کارآيي و اثر بخشي سازمان و 5. با بهره­جويي از علوم رفتاري(بکهارد، 1969، 9).

منابع

 

منابع فارسی

  1. آذرهوش، ف.، 1364، آشنايي با بهبود سازمان، پلي کپي، منتشر نشده، دانشکده حسابداري-مديريت، دانشگاه علامه طباطبائي، دي­ماه
  2. ازکيا، م و غفاري، غ(1383). توسعه روستايي با تأکيد بر جامعه روستايي ايران. تهران: نشر ني.
  3. اميرخاني ط.، 1387، تأملي بر امكان توسعه سرمايه اجتماعي در پرتو عدالت سازماني در سازمان هاي دولتي، نشريه مديريت دولتي، دوره 1، شماره 1، پاييز و زمستان.
  4. الواني، م و نقوي ع.،1380، سرمايه اجتماعي : مفاهيم و نظريه ها ، فصلنامه مطالعات مديريت، شماره 33 و 34، صص 26-3.
  5. الواني، م.، 1371، خويشتن­شناسي مديران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
  6. الواني، م.، 1381، سرمايه اجتماعي، مفاهيم ونظريه ها، فصلنامه مديريت، ش. 34، تابستان.
  7. الواني، م.، 1387، بررسي رابطه عدالت و تعهد سازماني در شركت مهندسي و توسعه گاز ايران، فصلنامه مديريت و منبع انساني در صنعت نفت، سال دوم، ش. 4، پاييز.
  8. برومند، ز.، 1382، بهبود و بازسازي سازمان، فنون علم رفتاري براي بهبود سازمان، تهران: انتشارات هيأت. پائيز.
  9. برومند، ز.، 1391، بهبود و بازسازي سازمان، با افزايش تئوري­هاي نوين مديريت تحول، تهران: انتشارات جنگل.
  10. پورعزت ع.، 1382، طراحي سيستم خط مشي­گذاري دولتي براي تحقق عدالت اجتماعي بر مبناي الگوي حكومت­مداري حق مداري علوي در نهج البلاغه، پايان­نامه دكتري مديريت سياست­گذاري عمومي، دانشگاه تربيت مدرس، دانشكده علوم انساني، بهمن.
  11. تاج­بخش، ك.، 1384، سرمايه اجتماعي: اعتماد، دموكراسيون و توسعه. تهران: نشر شيراز.
  12. تسليمي، م.، 1389، مديريت تحول سازماني، مرکز تحقيق و توسعه علوم انساني، تهران: انتشارات سمت.
  13. تشکر، ز م معيني، ر(1381) نگاهي به سرمايه اجتماعي و توسعه. فصلنامه علمي و پژوهشي رفاه اجتماعي، سال يکم، شماره 4، ص 25-41.
  14. توسلي، غ و موسوي م.، 1384، مفهوم سرمايه در نظريات كلاسيك و جديد. نامه علوم اجتماعي.
  15. توسلي، غ.، 1381، سرمايه اجتماعي: ثروت نامرئي، مصاحبه با دكتر توسلي، دكتر ذكاتي و دكتر شارع پور، مجله فرهنگ و پژوهش، شمارة 100، صص 29-26.
  16. جرارد د(1386). دانش در چالش: دانشگاه در جامعه دانايي، ترجمه بختياري­زاده، تهران: پژوهشکده مطالاعات فرهنگي و اجتماعي.
  17. دولان، ش و شولر، ر(1378). مديريت امور کارکنان و منابع انساني: ترجمه مهمد علي طوسي و محمد صايبي، تهران: مرکز آموزش مديريت دولتي.
  18. شارع پور، م.، 1380، “فرسايش سرمايه اجتماعي و پيامدهاي آن” ، نامة انجمن جامعه­شناسي ايران، شمارة 3.
  19. شارع پور، م.، 1385، سنجش سرمايه اجتماعي در استان مازندران” ، سازمان مديريت و برنامه ريزي استان مازندران.
  20. شريف­ثاني، م(1384) مجموعه مقالات نخستين سمپوزيوم سرمايه اجتماعي و رفاه اجتماعي، ويراستار کيان فروزش، انتشارات دانشگاه علوم بهزيستي و توان­بخشي و تهران.
  21. شريفيان­ثاني، م. (1384). سرمايه اجتماعي و رفاه اجتماعي،تهران:دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي.
  22. طوسي، م.، 1368، بهسازي و بالندگي سازماني، مديريت دولتي، مرکز آموزش مديريت دولتي، شماره 7، زمستان.
  23. طوسي، م.، 1372، فرهنگ سازماني، مرکز آموزش ميريت دولتي.
  24. عزيزي، ن(1388). آموزش عالي و اقتصاد يادگيرنده: انتظارات نظام­هاي اقتصادي و صنعتي دانايي محور از دانشگاه­ها و موسسات آموزش عالي، رويکرد و چشم­اندازهاي نو در آموزش عالي، با اهتمام محمد يمني دوزي سرخابس، پژوهشکده مطالعات فرهنگي اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فن­آوري.
  25. فوكوياما، فرانسيس. (1379). “پايان نظم” ، ترجمة غلامعباس توسلي، انتشارات جامعه ايرانيان.
  26. فيروزآبادي، ا.، 1384، بولينگ يك نفره: فروپاشي و احياي مجدد اجتماع آمريكايي. مجله جامعه شناسي ايران. دوره 6.
  27. كلمن، جيمز. (1377). “بنيادهاي نظريه اجتماعي” ، ترجمه منوچهر صبوري، تهران، نشر ني

 منابع انگلیسی

  1. Alessandrini, M. (2002). “Is Civil Society an Adequate Theory?” Third Sector Review 8(2): 105-119
  2. Arefi, M. (2003). “Revisiting the Los Angeles Neighborhood Initiative (LANI) – lessons for planners.” Journal of Planning Education and Research 22(4): 384-399.
  3. Argyris, C., 1967, ” Some Cause Organizational Ineffectiveness Whithin the Department of Stat”, Occasional paper, No. 2, U.S. Dpartment of Stat, Center of International systems Research,.
  4. Bankston, C. L. and M. Zhou (2002). “Social Capital as Process: The Meanings and Problems of a Theoretical Metaphor.” Sociological Inquiry 72(2): 285-317.
  5. Beckhard, R., 1969, organization Development: Strategies and Model, Addision –Wesley Publishing Co.
  6. Bennis, G. Warren, Organization Development: Its Nature, Orgins, and Prospects. Reading Mass.: Addision-Wesley Publishing Co.
  7. Berman, S. (1997). “Civil Society and the Collapse of the Weimar Republic.” World Politics 49(3).
  8. Bloman, L., 1982, “What is organization Development?” in Ernest J. Pavlock. Ed., Washington D.C.: American Society for Training and development.
  9. Boase, J. and B. Wellman. (2005). Personal Relationships: On and Off the Internet. In Handbook of Personal Relationships. A. L. Vangelisti and D. Perlman. (eds). Cambridge, Cambridge University Press.
  10. Boisot, M. (1995). Information Space: A Framework for Learning in Organizations, Institutions and Culture. London, Routledge.
  11. Boland, R. J. and R. V. Tenkasi (1995). “Perspective Making and Perspective-Taking in Communities of Knowing.” Organization Science 6(4): 350-372.
  12. Bolin, K., B. Lindgren, et al. (2003). “Investments in Social Capital – Implications of Social Interactions for the Production of Health.” Social Science & Medicine 56(12): 2379-2390.
  13. Bourdieu, P. (1972). Outline of a theory of practice. Cambridge, Cambridge University Press.
  14. Bourdieu, P. (1983). Ökonomisches Kapital, Kulturelles Kapital, Soziales Kapital. In Soziale Ungleichheiten (Soziale Welt, Sonderheft 2). R. Kreckel (eds). Goettingen, Otto Schartz & Co.: 183-198.
  15. Bourdieu, P. (1986). The Forms of Capital. In Handbook of Theory and Research for the Sociology of Education. J. Richardson (eds). New York, Greenwood Press: 241-258.
  16. Burke, W. Warner, and Harvey A. Hornstein., 1972, The Social Tecnology of Organization Development, Fair Fax, Va.: Learning Resources Coporation.
  17. Coleman, J. S. (1988). “Social capital in the creation of human-capital.” American Journal of Sociology 94: S95-S120.
  18. Coleman, J. S. and T. Hoffer (1987). High School and Beyond.
  19. Cox, E. (1995). A Truly Civil Society: The Boyer Lectures. Sydney, ABC Books.
  20. Culbert S. & J. Reisel., 1971, “Organization Development an Applied Philosophy for Management of Public Enterprice” PAR, (Mar, – Apr)
  21. Cummings, J. N., B. Butler, et al. (2002). “The Quality of Online Social Relationships.” Communications of the Acm 45(7): 103-108.
  22. Dowley, K. M. and B. D. Silver (2002). “Social Capital, Ethnicity and Support for Democracy in the Post-Communist States.” Europe-Asia Studies 54(4): 505-527.
  23. Eliasoph, N. (1998). Avoiding Politics : How Americans Produce Apathy in Everyday Life. Cambridge, Cambridge University Press.
  24. Ellison, N., C. Steinfield, et al. (2007). “The Benefits of Facebook “Friends:” Social Capital and College Students’ Use of Online Social Network Sites.” Journal of Computer-Mediated Communication 12(3).
  25. Ellison, N., R. Heino, et al. (2006). “Managing Impressions Online: Self-Presentation Processes in the Online Dating Environment.” Journal of Computer-Mediated Communication 11(2).
  26. Evans, W. R. and C. M. Carson (2005). “A social capital explanation of the relationship between functional diversity and group performance.” Team Performance Management 11(7/8): 302-315.
  27. Fernback, J. (1997). The Individual within the Collective. In Virtual Culture : Identity and Communication in Cybersociety S. Jones (eds). Thousand Oaks, CA, Sage.
  28. Fine, B. (2000). Social Capital Versus Social Theory: Political Economy and Social Science at the Turn of the Millennium. London, Routledge.
  29. Foley, M. W. and B. Edwards (1997). “Escape from politics? Social theory and the social capital debate.” American Behavioral Scientist 40(5): 550-561.
  30. French, Wendell, and Cecil Bell, 1973 & 1984 & 1989, Organization Development, Prentice- Hall, Englewood Cliffs, N.J.
  31. Granovetter, M. S. (1973). “Strength of Weak Ties.” American Journal of Sociology 78(6): 1360-1380.
  32. Halpern, D. (2005). Social capital. Cambridge, Polity Press.
  33. Hanifan, L. J. (1916). “The rural school community center.” Annals of the American Academy of Political and Social Science 67: 130-138.
  34. Harell, A. (2009). “Equal Participation but Separate Paths?: Women’s Social Capital and Turnout.” Journal of Women Politics & Policy 30(1): 1-22.
  35. Harriss, J. (2001). Depoliticizing Development: The World Bank and Social Capital. London, Leftword/Anthem/Stylus.
  36. Hazleton, V. and W. Kennan (2000). “Social Capital: Reconceptualizing the Bottom Line.” Corporate Communications: An International Journal 5(2): 81 – 87.
  37. Huber, F. (2009). “Social Capital of Economic Clusters: Towards a Network-Based Conception of Social Resources.” Tijdschrift Voor Economische En Sociale Geografie 100(2): 160-170.
  38. Koka, B. R. and J. E. Prescott (2002). “Strategic alliances as social capital: A multidimensional view.” Strategic Management Journal 23(9): 795-816.
  39. Larsen, L., S. L. Harlan, et al. (2004). “Bonding and Bridging – Understanding the Relationship between Social Capital and Civic Action.” Journal of Planning Education and Research 24(1): 64-77.
  40. Lin, N. (2001). Building a Network Theory of Social Capital. In Social Capital : Theory and Research. N. Lin, R. S. Burt and K. S. Cook (eds). New York, Aldine de Gruyter: 3-29.
  41. Lin, N. (2001). Social capital: A theory of social structure and action New York, Cambridge University Press.
  42. Lippit, G., 1969, Organization Renewal, Applention Century Crofts, New Your.
  43. Lyons, M. (2001). Third Sector: The Contribution of Nonprofit and Cooperative Enterprise in Australia. St Leonards, Allen & Unwin.
  44. Marjoribanks, K. and Y. Kwok (1998). “Family Capital and Hong Kong Adolescents Academic Achievement.” Psychological Reports 83(1): 99-105.
  45. Maslow, A., 1970, Motivation and Personality, 2nd ed., N.Y.: Harper & Row.
  46. Mc Gill, M., 1974, “The Evolution of Organization Development”, (March-April).
  47. McGrath, R. J. and W. L. Sparks (2005). “The Importance of Building Social Capital.” Quality Progress 38(2): 45-49
  48. Moore, D., Ed. (2007). The World Bank: Development, Poverty, Hegemony. Scottsville, University of KwaZulu-Natal Press.
  49. Moran, P. (2005). “Structural vs. Relational embeddedness: Social capital and managerial performance.” Strategic Management Journal 26(12): 1129-1151.
  50. Morgan, S. L. and A. B. Sorensen (1999). “Parental Networks, Social Closure, and Mathematics Learning: A Test of Coleman’s Social Capital Explanation of School Effects.” American Sociological Review 64(5): 661-681.
  51. Nahapiet, J. and S. Ghoshal (1998). “Social Capital, Intellectual Capital, and the Organizational Advantage.” Academy of Management Review 23(2): 242-266.
  52. Nie, N. H. (2001). “Sociability, Interpersonal Relations, and the Internet – Reconciling Conflicting Findings.” American Behavioral Scientist 45(3): 420-435.
  53. Onyx, J. (2000). “Power, Social Capital and Accountability.” Third Sector Review 6(1,2): 59-70.
  54. Portes, A. (1998). “Social Capital: Its origins and applications in modern sociology.” Annual Review of Sociology 24: 1-24.
  55. Putnam, R. D. (1993). Making democracy work. Civic traditions in modern italy. Princeton, NJ, Princeton University Press.
  56. Putnam, R. D. (1995). “Bowling alone: America’s declining social capital.” Journal of Democracy 6(1): 65-78.
  57. Putnam, R. D. (2000). Bowling alone: The collapse and revival of American community. New York, Simon and Schuster.
  58. Putnam, R. D. (2007). “E Pluribus Unum: Diversity and Community in the Twenty-First Century the 2006 Johan Skytte Prize Lecture.” Scandinavian Political Studies 30(2): 137-174.
  59. Sabatini, F.(2005). The role of social capital in Economic development. Investigating the causal nexus through structural Equations Models. University of Rome la Sapienza, Department of public Economics and SPES Development Studies Research centre, University of casino, Department of Economics.
  60. Sampson, R. J., J. D. Morenoff, et al. (1999). “Beyond Social Capital: Spatial Dynamics of Collective Efficacy for Children.” American Sociological Review 64(5): 633-660.
  61. Satti, V.J., Organization Culture Concepts: A manager Guide for Practice, “Organizational Dynamics, (Autumn, 1983).
  62. Schmidt In Alessandrini (2002).
  63. Schmuck, R., and M, Mill., 1971, Organization Development in Schools, Palo Alto Calif.: National Press Books.
  64. Schwatz, Howard and Stanley M. Davise, ” matching Corporate Culture and Business Strategy,” Organizational Dynamics, 10 (Summer, 1981).
  65. Shah, D. V., N. Kwak, et al. (2001). “”Connecting” And “Disconnecting” With Civic Life: Patterns of Internet Use and the Production of Social Capital.” Political Communication 18(2): 141-162.
  66. Stanton-Salazar, R. and S. M. Dornbusch (1995). “Social Capital and the Reproduction of Inequality: Information Networks among Mexican-Origin High School Students.” Sociology of Education 68: 116-135.
  67. Sutherland, E. H. and D. R. Cressey (1978). Criminology. Philadelphia, Lippincott.
  68. Tang, H.-h. (2003). New Arrival Students in Hong Kong : Adaptation and School Performance. Hong Kong, University of Hong Kong.
  69. Teachman, J. D., K. Paasch, et al. (1996). “Social Capital and Dropping out of School Early.” Journal of Marriage and the Family 58(3): 773-783.
  70. Uzzi, B. and S. Dunlap (2005). “How to build your network.” Harvard Business Review 83(12): 53-60.
  71. Vickers, J. (1997). Reinventing Political Science: A Feminist Approach. Halifax, Fernwood.
  72. Walzer, M. (1992). Civil Society and American Democracy, Rotbuch Verlag.
  73. Warner, W. L., J. O. Low, et al. (1963). Yankee City. New Haven, CT, Yale University Press.
  74. Whyte, William F., and Edith L. Hamilton, 1965, Action Reseach for management, Homewood, Ill.: Irwin-Dorsey.
  75. Woolcock, M. and D, Narayan(2000). Social Capital: Implications for Development theory, Research and policy. The world Bank Research observer, Vol 15, No 2.
  76. Zhou (2000).
  77. Zhou, M. and C. Bankston (1998). Growing up American: The Adaptation of Vietnamese Children to American Society. New York, : Russell Sage Foundation Press.

راهنمای خرید:
  • به مبلغ فوق 1 درصد به عنوان کارمزد از طرف درگاه پرداخت افزوده خواهد شد.
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “پیشینه پژوهشی بهبود سازمان (رشته مدیریت)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *